سبک زندگی

متن کوتاه عاشقانه | جملات عاشقانه کوتاه برای عشق

تو را برای تمام روز‌های خوبی که هنوز نیامده است، می‌خواهم. تو را برای خنده‌های از ته دل، تو را برای یک حال خوب، تو را برای تمام دوست داشتن‌های به موقع، تو را برای یک خیال راحت می‌خواهم.
در این آشفته بازار دوست داشتن‌های ساعتی، وقت آمدن نیست جانم. کمی صبر کن! و عاشقی را از بَر شو که وقتی آمدی، که وقتی «با پای خودَت آمدی» بمانی برایم.
تمام لذت دوست داشتن، همین است که آدم‌ها نه با اصرار که با پای خودشان بیایند و بمانند برای همیشه که تا آخر عمر، هر لحظه برای هم جان دهند. آمدنت ولی حالا؛ فقط و فقط معنای عشق را خراب می‌کند.

~~~~~✦✦✦~~~~~

خواب دیدم تو به خاطره‌های من با خودت حسادت می‌کردی. می‌گفتی: «کدامشان را بیشتر دوست داری؟» و من مات نگاهت می‌کردم.
می‌گفتی: «دیگر جایی نرویم، کاری نکنیم. تو آنقدر به آنها فکر می‌کنی که من را فراموش می‌کنی.» و من مات نگاهت می‌کردم.
می‌گفتی: «دیگر تعریف نکن که کجا خیلی خوش گذشت، کجا خیلی خوب بود.» 
خیلی چیزها می‌گفتی و من همان وقت داشتم در سرم خاطره جدید با تو را می‌ساختم: اینکه تو چقدر ماه بودی، وقتی به خاطره‌هایمان حسادت می‌کردی!
صابر ابر

~~~~~✦✦✦~~~~~

هنوز هم همانم. همان که تمام دنیا را زیر و رو می‌کرد: کوچه‌ها، کتاب‌ها، فیلم‌ها، همه را می‌گشت. می‌گشت تا کلمه‌ای مناسب کلمه‌ی قبلی پیدا کند. می‌گشت تا کلمه‌هایش شعر شوند. هنوز همانم.
هنوز همانی؟ هنوز منتظر هستی که بخوانیشان؟ اگر همانی، بلند شوم، کفش‌هایم را واکس بزنم، به قول پدرم کمر همت را ببندم، تمام شهر را بگردم، بگردم تا کلمه‌ها را پیدا کنم. بگردم تا یک شعر برایت بنویسم. تو اگر منتظر خواندنشان هستی، از زیر سنگ هم شده باشد، پیدایشان می‌کنم.
تو… منتظر هستی؟ هنوز… همانی؟ من که هنوز همانم… هنوز همانی؟ یا تو هم عوض شده‌ای؟
امید نبی‌ئی

~~~~~✦✦✦~~~~~

نترس. به زبان بیاور. بنویس که دلت برایم تنگ شده. این همه سال. این همه ماه. این همه روز. من نوشتم و بی پاسخ ماند. قول می‌دهم، همین که به زبان بیاوری، قبل از تمام شدن جمله‌ات، پایین پنجره‌ی اتاقت ایستاده‌ام. باور کن تنهایی پنجشنبه‌ها، عجیب سخت می‌گذرد!

~~~~~✦✦✦~~~~~

می‌نویسه: داری چیکار می‌کنی؟
می‌نویسم: دارم به موهات فکر می‌کنم. به اینکه می‌تونن کاری کنن یه آرایشگر جای برداشتن قیچی و باقی وسایلش، شروع کنه به ناز کردن و بو کردن و بوسیدنشون و بعد بلند شه با بغض فریاد بزنه من دیگه نمی‌خوام آرایشگر باشم.
می‌نویسه: دیوونه
می‌نویسم: الان تو یه کافه‌ام و صندلی جلوم ظاهراً خالیه… اما از وقتی دارمت، یه صندلی اون گوشه‌ی قلبم شده جات… پرش کردی، پس تمام صندلیای خالی این جهان برام فقط ظاهراً خالی‌ان 
می‌نویسه: انتخابم نکردی، انتخابت نکردم، دونه‌های پازل که همو انتخاب نمی‌کنن.
سه تا نقطه می‌فرستم. 
ادامه می‌ده: شکل کلی ما مکمل هم دیگه‌ست اما من یه کج و کوله‌گیایی دارم که پهلوت رو فشار میده، تنت‌و اذیت می‌کنه، ببخش.
می‌نویسم: زندگی کردن با آدمی که گاهی خودش حوصله‌ی خودشو نداره کار سختیه. مرسی که کنارمی.
یه لبخند می‌فرسته. 
می‌نویسم: خوشبخت‌ترین آدم دنیام چون فقط یه چیز برای انتخاب داره: تو. من بین تو و تو، تو رو انتخاب می‌کنم.
علیرضا قاسمیان

 

متن کوتاه عاشقانهمتن کوتاه عاشقانه

 

متن کوتاه عاشقانه برای همسر

تو هستی و همین کافیست. همین که من مطمئن باشم تو می‌خندی، راه می‌روی، غذا می‌خوری، زندگی می‌کنی، هر روز صبح از خانه بیرون می‌زنی و می‌روی سرکار، چایت را داغ داغ می‌خوری، آهنگ را با صدای بلند گوش می‌دهی و با آن بلند می‌خوانی، تند رانندگی می‌کنی… همین‌ها که حکایت بودنت را می‌کنند برای من کافیست. همین که مریض نشوی، غصه نخوری، شانه‌هایت نلرزد کافیست…
حاضرم خیلی کارها برایت بکنم و تنها مطمئن باشم که تو هستی. کسی هست که قلب مرا به تپش می‌اندازد، مرا نگران و از خود بی‌خود می‌کند، من حاضرم به خاطر تو هر روزم بدتر از دیروز باشد و هر روز و هر شب برای دل نداشته‌ام، با صدای بلند بخوانم:
تو مرا باز رساندی به جنونم کافیست
تو مرا باز رساندی به جنونم کافیست
رقیه رستمی

(با تلخیص)

~~~~~✦✦✦~~~~~

وقتی می‌گوید: «دوستت دارم!» زل زل در چشم‌هایش نگاه نکن، بی هیچ حرفی، بی هیچ عکس‌العملی. تنها با گفتن «من هم دوستت دارم» این لحظه را تمامش نکن. جیغ بزن، محکم در آغوشش بگیر، بوسه‌بارانش کن.

~~~~~✦✦✦~~~~~

می‌خواهم برایت قصه بگویم، از آن قصه‌های من در آوردی بکر که وقتی می‌شنوی حال دلت عوض می‌شود. می‌خواهم بگویم چقدر دنیایمان می‌تواند آبی و قشنگ باشد، اینکه می‌گویم آبی، برای این است که دوستش دارم. مثل تو که دوستت دارم و اسمت را به عالم و آدم می‌گویم. فکر کن یک دنیای آبی، تو و کلبه‌ای کوچک درون دشتی پر از گل‌های صورتی.
بنظرم خوب‌تر اینست که مثل بعضی فیلم‌ها دودکش خانه جریان زندگی‌مان را نشان بدهد! کلبه‌ای که جای دود از دودکشش قلب‌های سرخ بیرون می‌ریزد. آسمان آبی دشتمان پر از قلب‌های سرخ باشد، درست مثل مجله بهترینها باران شب، قلب باران روز را داشته باشیم.
هر روز صبح با بوسه خورشید از خواب بیدار شویم، یک روز تو صبحانه برایم درست کنی، یک روز من برای تو، بعد از آن تو با عشق بروی دشت را بگردی و برایم تمشک‌های آبی بچینی، از آن تمشک‌های ترش که طعمش اندازه عشقت خوب است. من بنشینم روی مبل دست ساز کلبه کوچکمان، مثلاً همان مبلی که موقع ساختنش تو با اره دستت را بریدی و من ترسان و لرزان گوشه دامنم را پاره کردم و دستت را بستم.
نشسته‌ام و دارم برای نوشتن کتاب جدیدم کارهای تازه‌ای آماده می‌کنم. کتابی که عنوانش را «من و همسر آسمانی‌ام » خواهم گذاشت با یک جلد آبی و کمی صورتی که دوستش داری.
برایت غذای مورد علاقه‌ات را می‌پزم و بعد که خسته‌ای و به خانه برمی‌گردی شعر جدیدم را برایت می‌خوانم و تو برایم دست می‌زنی و می‌گویی: «بانو جان شعرت بسیار آبی بود» و من می‌خندم و با موهایم دلبری می‌کنم!
غروب که شد با هم چای می‌خوریم و می‌رویم که عکس بگیریم. از افق‌های دور آرزوهایمان، از آن چند درخت کوچک اطراف کلبه که یک روز گرم کاشته بودیم که برایمان سایه بیاورد.
بعد از عکاسی هم دوربین را برمی‌دارم و می‌گویم: «تا کلبه باید بدویم. هرکس دیرتر رسید شستن ظرف‌های شام با او» و تو چقدر مهربان و متقلبی که می‌گذاری من برنده باشم و دیرتر می‌رسی.
شب که می‌خواهیم بخوابیم کتاب داستان‌های کهن را برمی‌داری و می‌آیی که برایت کتاب بخوانم، می‌گویی: «جوری بخوان که همه عاشق و معشوق‌ها بهم برسند، باشد مهربان من؟!» بگویم باشد و برایت بخوانم و خوابت ببرد.
صبح که بیدار شدی کنارت نباشم، دنبالم بگردی نگرانم شوی. جلوی در کلبه بنشینی و سرت روی زانوهایت باشد. تو را ببینم و از دور فریاد بزنم: «آهاااای کهکشان من، آهاااای شاهزاده‌ی قصه‌های عاشقانه، من آمدم!»
نگاهم کنی و من دسته‌ای از گل‌های صورتی دشت را تقدیمت کنم…
نازنین عابدین‌پور

 

متن کوتاه عاشقانهمتن کوتاه عاشقانه

 

متن عاشقانه جدید

اولین باری که دلت برای یکی می‌لرزه با آغوش باز ازش استقبال می‌کنی! چون انقدر حسش خوبه که چشماتو رو همه چی می‌بنده. به این فکر نمی‌کنی که تهش چی قراره بشه، تو همون لحظه عاشقی می‌کنی. وقتی به هر دلیلی از دستش می‌دی تا مدت‌ها در قلبتو محکم می‌بندی که دیگه هیچکس پا توش نذاره.
برای بار دوم اگر کسی پیدا شه که دلتو بلرزونه، که نسبت بهش یه حس مثبت داشته باشی، که فقط خودشو ببینی و با نفر قبلی مقایسه‌ش نکنی، می‌ترسی! خیلی می‌ترسی. چون تجربه‌ی تلخ داری. می‌ترسی دوباره به اون حال قبل‌ت برگردی. بار دوم عاشق شدن سخته اما وقتی دل بدی دیگه مثل بار اول فقط دل نمی‌کنی، جون می‌کنی! چون بار دوم هم با قلبت عاشق می‌شی هم با مغزت… 
فاطمه خرازی

~~~~~✦✦✦~~~~~

بحثمان که میشد، حرفهای دلمان را به زبان آهنگ برای یکدیگر می‌فرستادیم. من با ترانه‌های انتخابی‌ام تصدقش می‌رفتم و او تا می‌توانست ناز می‌کرد. آنقدر این بازی شیرین ادامه داشت تا مجبور می‌شدم برایش بنویسم:
+ آشتی؟
– آشتی
همیشه بحث کردن مشکل را حل نمی‌کند. گاهی باید حرف دلمان را بسپاریم به نُت‌ها، به ترانه‌ها، به آنهایی که دقیقاً همانجایی که لال می‌شویم به کمکمان می‌آیند. آنهایی که انگار داستان زندگی‌مان را از بَر کرده‌اند. شیرین است. یکبار امتحان کنید زبان آهنگ‌ها را.

~~~~~✦✦✦~~~~~

هر آدمی توی زندگی یک نفر بخصوص را می‌خواهد. یک نفر که بی‌قید و شرط عاشقش باشد. یک نفر که با او، خود خودش باشد، بی‌هیچ نقابی! یک نفر که بی‌هراس از موهای ژولیده و صورت رنگ پریده‌ات با‌‌ همان قیافه به آغوشش پناه ببری و سر روی شانه‌هایش بگذاری.
زن و مرد هم ندارد. توی زندگی مرد‌ها هم باید زنی باشد که صورت آفتاب خورده و عرق کرده و ته ریش نامنظمشان را به اندازه‌ی صورت هفت تیغه‌ی ادکلن زده دوست داشته باشد. شاید هم بیشتر.
آدم‌ها توی یک زندگی یک نفر بخصوص را می‌خواهند که برایش درد دل کنند، بی‌آنکه بترسند، بی‌آنکه هراس داشته باشند از حرف‌هایشان، یک نفر که آن‌ها را‌‌ همانطور که هستند دوست داشته باشد،‌ همانطور غمگین،‌‌ همانطور شیطان، همانطور پرحرف، همانطور ساکت، همانطور غُرغُرو و‌‌ همانطور شلخته!
آدمی که وقت آمدنش آرام شوی و مثل چشمه از حرف‌های نگفته قُل قُل کنی و بجوشی.
آدمی که ساعت دیدارش بخواهی بدوی جلوی آینه که «نکند مقبولش نباشم» آدم تو نیست!

 

متن کوتاه عاشقانهمتن کوتاه عاشقانه

 

«دوستت دارم» شبیه کدام یک است؟ سربازان فاتحی که شادمان به آغوش معشوقه‌هایشان بازمی‌گردند، سربازان شکست خورده‌ای که مغموم برای آغوش معشوقه‌هایشان دلتنگ می‌شوند یا سربازانی اسیر که در سلول‌های تنهایی به آغوش معشوقه‌هایشان فکر می‌کنند؟
سربازم. گاهی شاد، گاهی شکست خورده‌ای مغموم و گاه اسیری تنها!
دوستت دارم عزیزم و از نتیجه‌ی هیچ جنگی هیچ کس با خبر نیست.
حمید جدیدی

~~~~~✦✦✦~~~~~

من می‌گویم: دوستت دارم.
تو می‌گویی: شنیده‌ای، دیروز آن سر دنیا، چند نفر زیر حملات هوایی، کشته شده‌اند!؟
می‌گویم: کسی شبیه تو نیست.
تو می‌گویی: فکر کنم، آب و هوای زمین تغییر کرده، هیچ چیز سر جایش نیست. این همه گرما، بی‌سابقه است!
می‌گویم: دنیای من، تویی.
می‌گویی: فهمیده‌ای، فلان شاعر دیروز یک شعری گفت؟ من ساعت‌ها، غرق حال و هوایش بودم.
می‌گویم: بیشتر از خودم، می‌خواهمت.
می‌گویی: نمی‌دانی، این روزها چقدر سرم شلوغ است. کارهایم روی هم انباشته شده است. وقت هیچ کاری را هم ندارم،خسته‌ام.
می‌گویم: با من حرف بزن، منتظر لحن بم مردانه‌ات هستم.
می‌گویی: خاصیت من این است. از همان بچگی هم با کسی حرف نمی‌زدم. همیشه توی خودم بودم. هیچ وقت از شلوغی خوشم نمی‌آمد.
می‌گویم: ببین، تو آدم اهل سیاست و شعر دوست و نگران این کره زمین و توداری هستی ولی کمی هم به من فکر کن. به من که دیگر چیزی جز تو نمی‌بینم، نمی‌شنوم، نمی‌خواهم.
و تو می‌گویی: از آدم‌ها قدر لیاقتشان عشق بخواهید. بعضی‌ها تحمل این همه دوست داشتن را ندارند.
فرنوش همتی

~~~~~✦✦✦~~~~~

مبادا آدمی در این شهر باشد که تو را بیشتر از من دوست داشته باشد. که تو را بیشتر از من بلد باشد. که بتواند به چشم بهم زدنی، با زمزمه‌ی کلمه‌ای کنار گوشَ‌ت، لبخند را به لبانت هدیه کند. که مبادا بداند حال خرابت، چگونه خوب شدنی ست.
من همانقدر که دوستت دارم، چند برابرش را حسودم جانم. حسادت می‌کنم به تمام آدمهایی که بیشتر از من کنارت هستند. من حسودم، به «عزیزم» گفتن‌هایی که هم جنس‌هایت، ضمیمه چند حرفی اسمت می‌کنند!
من همانقدر که در شبانه روز به تو فکر می‌کنم، به دنیای بدون تو هم فکر می‌کنم. به دنیایی که مگر می‌شود تو را کنار خودم نداشته باشم؟! که چگونه می‌گذرد دنیای بدون تو. راستش را بخواهی؛ به تمام اهالی دنیا حق می‌دهم عاشقت باشند. چطور می‌شود نزدیکت بود و عاشقت نشد؟
من به عشق تو دخیل می‌بندم و تو قول بده از تمام جهان سهم من شوی. دلبر شیرین‌تر از شیرین من! بگذار تا پایان دنیا، فقط من شاعر چشمانت باشم! کمی صبر کن فصل وصلمان نزدیک است.

 

متن کوتاه عاشقانهمتن کوتاه عاشقانه

 

متن عاشقانه کوتاه غمگین

اینکه موقع رفتن سد راهت نشدم، اینکه چیزی برای رفتنت نگفتم، تنها دلیل آن دوست داشتنت بود، خوشبختی‌ات! کسی که نمی‌خواهد بماند را نمی‌توان به زور وادار به ماندن کرد. گفته بودم که اگر روزی بین من و دیگری مجبور به انتخاب شدی، من را انتخاب نکن. اگر به اندازه‌ی کافی برایت مهم بودم، اگر مثل من عاشق بودی، هیچ وقت بین رفتن و ماندن گیر نمی‌کردی.
رضا کریم پور

~~~~~✦✦✦~~~~~

می‌دانی دخترانه‌ترین تعبیرم از تو چه بود؟ به ناخن تَرَک‌خورده‌ام می‌ماندی. دلم نمی‌خواست کوتاهت کنم، حیفم می‌آمد. طول کشید تا اینقدر شده بودی. خیلی دوستت داشتم. بودنت به من اعتماد به نفس می‌داد. ولی آخر بی‌اجازه‌ی من گیر کردی به جایی و اشکم را درآوردی. تمام تنم تیر کشید. دیشب ریشه‌ات را زدم… از ته.

~~~~~✦✦✦~~~~~

دلتنگی با دلتنگییییی فرق دارد.
کسی که معشوقش را از پشت سیم‌های تلفنی که با عطر بوسه و دوستت دارم شکوفه داده‌اند، در آغوش می‌کشد آدم دلتنگی است. کسی که قبل از خداحافظی دست عشقش را می‌گیرد و بی‌خیال تمام موجودات زنده و غیر زنده‌ی دنیا با عاشقانه‌ترین نگاه‌ها به او می‌فهماند که ندیدنش تا فردا چقدر او را غمگین خواهد کرد آدم دلتنگی است. کسی که با شنیدن هر دوستت دارم محتاج شنیدن هزاران دوستت دارم در ثانیه می‌شود آدم دلتنگی است.
اما…
کسی که دلیل هنوز دوست داشتن عشق رفته‌اش را نمی‌داند آدم دلتنگییییی است. کسی که هر شب قبل از خواب تا صبح اشک می‌ریزد و آرزو می‌کند که کاش کابوس رفتنش تمام شود آدم دلتنگییییی است. کسی که با دیدن هر باران در خاطراتش غرق می‌شود آدم دلتنگییییی است.
دلتنگی با دلتنگییییی فرق دارد، دلتنگی دست و پا دارد، می‌تواند شب‌ها و روزها جاده‌ها را زیر پا بگذارد و بالاخره توی آغوش رسیدن به آرامش برسد اما دلتنگییییی آنقدر توی دل می‌ماند که تمام وجود آدم را می‌گیرد، که امان آدم را می‌برد، که می‌شود معشوق رفته‌ی آدم، که با هر تپش هزار بار در ثانیه می‌کشد و زنده می‌کند.
دلتنگی با دلتنگییییی زمین تا آسمان فرق دارد.
صفا سلدوزی

 

متن کوتاه عاشقانهمتن کوتاه عاشقانه

 

متن کوتاه عاشقانه برای پروفایل

من از تب و تاب «بهار» افتاده‌ام. می‌شود «نوبرانه» تابستانم باشی؟!
فرزانه صدهزاری

~~~~~✦✦✦~~~~~

یک نوع دوست داشتن هم هست که نیست: نه کنارمان، نه برایمان…
مریم قهرمانلو

~~~~~✦✦✦~~~~~

آدمی با بهانه‌های کوچک است که زنده می‌ماند: عطری، پیراهنی، امید برگشتنی، دوباره دوستت دارم شنیدنی، چیزی…
فاطمه جوادی

~~~~~✦✦✦~~~~~

و عشق اگر با حضور همین روزمرگی‌ها عشق بماند، عشق است…
نادر ابراهیمی

~~~~~✦✦✦~~~~~

به یک صبح و «بیدار شدی عشقم» نیازمندیم…

~~~~~✦✦✦~~~~~

اسکار بهترین لحظه تعلق می‌گیره به: تماشای کسی که دوسش داری وقتی در حال انجام کاریه و حواسش بهت نیست…

~~~~~✦✦✦~~~~~

تصور می‌کردم تو جایگزین تمام نداشته‌های منی و این بزرگترین اشتباهم بود. تو تمام آن چیزی هستی که می‌توانم داشته باشم…

~~~~~✦✦✦~~~~~

قلم شوند تمام دستانی که تو را می‌خواهند بنویسند…
عابد زینتی

~~~~~✦✦✦~~~~~

من از اتفاق‌های بین‌مان می‌ترسم! همین چیزهایی که تو فکر می‌کنی بی اهمیت هستند، همین نگاه‌های سرسری تو. لعنتی! این‌ها چیزهایی هستند که به راحتی می‌توانند من را عاشق کنند…

~~~~~✦✦✦~~~~~

همراهت می‌آیم تا آخر راه و هیچ نمی پرسم هرگز. با تو اول کجاست، با تو آخر کجاست…
عباس معروفی

 

امیدواریم از خواندن متن‌های کوتاه عاشقانه لذت برده باشید. لازم به ذکر است، متن‌هایی که نام نویسنده در انتهای آنها نیامده بود از کانال تلگرامی بایکوت نوشته علی قاضی نظام انتخاب شده بودند. اگر دوست دارید متن عاشقانه بلند بسیار زیبا و احساسی  را نیز می توانید در سایت مجله بهترینها مطالعه کنید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا